نیازها به سرعت رشد میکنند، تا جایی که چیزهای زیادی وجود دارند که نوجوان باید یاد بگیرد و تمام وقت باید در حال انجام فعالیتی باشد.
در مقایسه با راحتی، امنیت و استراحت دوران کودکی، دوران نوجوانی زمانی است که شخص وارد مسیر سریعی از انجام فعالیتها میشود. سرعت زندگی فرد همزمان با رشد او افزایش مییابد.
بنابراین افزایش سن برابراست با افزایش سرعت.
در دورهی نوجوانی نسبت به دورهی کودکی انتظارات بالاتر میرود و در دورهی بزرگسالی انتظارات از دورهی نوجوانی بیشتر است. به عنوان فردی که وابستگی کمتری به والدینش دارد، باید برای خودش کارهای بیشتری انجام دهد.
این مسئله مانند فرمولی است که نوجوانان در دورهی دبیرستان یاد میگیرند، نرخ سرعت برابراست با فاصله یا زمان.بنابراین کمیتغییر در سرعت زندگی نیازمند زمان است. هر چقدر کار بیشتری برای انجام دادن باشد زمان محدودتری برای انجام همه انها وجود دارد بنابراین سرعت زندگی که فرد حس میکند بیشتر میشود.
چیزی که در دورهی نوجوانی، نوجوان متوجه آن میشود این است که انتظارات متعددی برای برآورده شدن وجود دارد، کارهای بیشتری برای انجام دادن دارد، و باید مدیریت بیشتری بر انجام مسئولیتهایش داشته باشد. بنابراین، با این توصیفات، میزان انتظارات زندگی در دوره راهنمایی، دبیرستان و بعد از فارغ التحصیلی افزایش مییابد.
سرعت زندگی در دورهی راهنمایی
دوره راهنمایی مثال خوبی است برای افزایش انتظارات زندگی، این دوره برای سازماندهی خود و فعالیتهای اجتماعی نسبت به دورهی دبستان پیچیدگی بیشتری دارد و تعداد کمیاز مردم میتوانند همهی انتظارات را برآورده سازند. در این بخش اموزشی بزرگتر، معلمان بیشتری وجود دارند که کارها را تخصصی تر انجام میدهند، و قوانین بیشتری برای رعایت کردن وجود دارند، در حالی که ارتباط با همسالان باعث رقابت بیشتر و در برخی مواقع برای دانش آموزان برای افزایش فشار درحفظ موقعیت اجتماعیشان ظالمانه خواهد بود. با میزان بالای انتظاراتی که به صورت همزمان از او دارند انجام دادن این همه کارها غیر ممکن به نظر میرسد.
همچنین بسیاری از تقاضاهای انتخابی نیز وجود دارند که نوجوانان میتوانند برای دنبال کردن آنها دست به انتخاب بزنند. برای نمونه، انتقال به دورهی راهنمایی، ورزشهای مورد علاقه نوجوان و انتخاب اینکه نوجوان میخواهد چه رشتهی ورزشی را ادامه دهد.
چیزی که آنها به سرعت متوجه آن میشوند این است که مدرسه و والدین چقدر نسبت به رشتههای ورزشی در دورهی راهنمایی نسبت به دورهی دبستان از خود جدیت نشان میدهند، و بیشتر از انها انتظار داشته و روی آنها حساب میکنند. در مقایسه با دوران دبستان که زمان بیشتری برای بازی کردن داشتند. اکنون باید کار بیشتری انجام دهند.
رشتههای ورزشی که در دورهی دبستان بیشتر تفریحی بودند در دورهی راهنمایی رقابتی تر شده اند و باید تلاش شود که آنها را به صورت موثرتر انجام دهند.
این انتقال بازنمایی انتخاب رشته ورزشی است که احتمالا نوجوان آن را در آینده دنبال خواهد کرد- آیا انها این فعالیتها را در شرایط سخت تری نیز پیگیری خواهند کرد؟ نوجوان میتواند در این دوره انتخاب کند که فعالیتی را دنبال کند و یا اینکه آن را رها کند. بدتر این است که باید برای برآورده کردن انتظارات تلاش بیشتری انجام دهد و دیگر به این فعالیتها به چشم یک سرگرمینگریسته نمیشود.
بنابراین یک دانش آموز انتخاب میکند که انرژی اش را صرف فعالیتهای ورزشی کند، و دانش اموز دیگر کار دیگری برمیگزیند.
سرعت زندگی در دورهی دبیرستان
با توجه به اینکه نوجوان با رشد تواناییهایش به دبیرستان وارد میشود: «من هر فعالیتی را که دوست دارم انجام میدهم، سخت ترین تلاشهایم برای انجام کارها باعث شده است که کارها را درست انجام دهم، در کلاسهای پیشرفته ثبت نام میکنم و سطح تواناییهایم را بالا نگاه میدارم، هر زمان که دوستانم به من نیاز داشته باشند من در آنجا حضور خواهم داشت. من زیاد غذا میخورم، کم میخوابم، بعضی وقتها در مورد تمام کارهایی که باید انجام دهم سرگیجه میگیرم. ولی من هیچ کدام از این کارها را نمیتوانم رها کنم!»
سرعت زندگیاین دختر جوان را در نظر بگیرید: او میخواهد که هر چیزی را که برایش ارزشمند است انجام دهد، تصورش اینست که باید هرکاری را به بهترین نحو انجام دهد و به خاطر نیاز دوستانش فداکاری کند. بنابراین حق با اوست: در یک لحظه او تمام کارهایی که از او انتظار میرود را انجام میدهد، ولی این مسئله باعث میشود که علائم استرس و رفتارهای عصبی به عنوان نتیجهی این کارها در فرد مشاهده میشود، از نداشتن استراحت کافی، و از اینکه مجبور است کارهای زیادی انجام دهد احساس ناراحتی میکند. زمانی که فرد به صورت مداوم با انتظارات و توقعات مواجه میشود معمولا استرس، خستگی، دردهای آزار دهنده، از دست دادن مراقبهای همیشگی را تجربه میکند، و یا اینکه دیگر ظرفیتی حتی برای انجام کارهای پایه را ندارد.
با این وجود، او در این رابطه در اشتباه است: در حقیقت، او میتواند سرعت زندگی اش را کاهش دهد در نتیجه سطح استرسش کاهش مییابد. او میتواند سه تنظیم کننده روان شناختی خواستهها یعنی اهداف شخصی، استانداردهای شخصی، و محدودیتهای شخصی را کنترل کند، هر چیزی را که او بخواهد میتواند شروع و یا پایان دهد حق انتخاب با اوست.
اهداف باید با بلند پروازی همراه باشند: چقدر خواهان رسیدن به هدف در این لحظه است؟
استانداردها باید همراه با کمال گرایی باشد: چقدر انچه که انجام میدهد را باور دارد؟
منبع : کودک و نوجوان- دوره نوجوانی و سرعت تغییرات زندگی